سفید

دردلهای یک دختر

سفید

دردلهای یک دختر

بیماری

بیمار شده ام

بعد از چند سال سرو کله زدن با این آدمای نامرد

بالاخره بیمار شدم

به همه چیز و همه کس شک دارم

اگر کسی بگوید الان روز است هم شک دارم!

دیگر چه برسه به اینکه بگه دوستت دارم!


بیشتر از احساس لذت،احساس تهوع میکنم

دیگر این حرفها شادم نمیکند

رفت

بهش گفتم حوصله ندارم

تنهام بذار

الان نه


تنهام گذاشت

محکومم کرد

انگار همین را میخواست

بهانه اش را پیدا کرد