-
نامرد
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 00:23
نامرد! تو نامردی را در حق من تمام کردی با همانی که در کافی شاپی که من بهت شناساندم من همیشه باهات آنجا بودم و تما خاطراتمان را انجا داریم روز ولنتاین قرار گذاشتی و صاف جلوی چشمان من باهاش گفتی خندیدی.. یکساعت در آن سرما تو میدون هفت حوض مثل ابر بهار اشک ریختم و ضجه زدم همه دورم جمع شدند الی تو
-
لعنتی
شنبه 22 بهمنماه سال 1390 12:38
دلم برایت لک زده لعنتی هنوز هم با یادت اشک به دیده می اورم کاش وسعت عشقم را فهمیده بودی انوقت انقدر درش گم میشدی که هیچوقت راه فرار نمیافتی باور ندارم بدون توام ازت خبر ندارم لعنتی من باید الان سر خانه زندگیم باشم خانه زندگیم با تو
-
بخشش من،گناه تو
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 20:48
میگویند وقتی نمیتوانی کسی را ببخشی مشکل از بزرگی گناه مقابل نیست مشکل از کوچکی قلب تو در بخشش است به گوینده بگویید بیاید بگویید بیاید زندگی مرا ببیند بیاید ببیند بزرگی گناه تو آنقدر وسعت دارد که تمام سرزمین بخشش مرا در برگرفته! آنوقت توقع کند
-
خاطره
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 20:45
نمیدانم چرا برای همه یک خاطره خوبم ولی همه برای من یک خاطره بد!
-
یه جمله قدیمی
شنبه 17 دیماه سال 1390 13:31
دوستت دارم
-
ته دل
شنبه 17 دیماه سال 1390 13:29
گاهی وقت ها زبانت چیزی میگوید و ته دلت چیز دیگر!
-
لاغری من چه اهمیتی دارد
شنبه 17 دیماه سال 1390 13:27
بغضم خیلی سنگین است آنقدر که میتواند دنیایی را فراگیرد نگران لاغری من هستی؟ من لاغر شدم که شدم تو خوبی؟ روزگارت موافق است؟ زندگیت راحت است؟ به خواسته ات رسیدی؟ خوشبختی؟ حس فداکاریت ارضایت کرده؟ راضی هستی؟ شادی؟ . .. دوست ش داری؟!! همین بس! من لاغر شدم که شدم من اشک ریختم که ریختم من شاد نیستم که نیستم من خوشبخت نیستم...
-
صدای تو یعنی لرزه بر اندام من
شنبه 17 دیماه سال 1390 13:19
تو فقط یه لحظه به این فکر کن که من صدایت را نشناخته باشم! آنوقت پاسخ دومت را خواهی گرفت
-
اشتباه تو..زندگی من
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 09:52
وسعت اشتباه تو،به وسعت نابودی زندگی یک انسان است!
-
زمین و آسمان
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 09:52
معنی زمین تا آسمان را فهمیدم فکر تو زمین است فکر من آسمان من چه میگویم تو چه میگویی من چه میخواهم تو چه میخواهی تاکی منتظر بمانم صعود کنی؟ تمام تارهای گیسوانم سپید شود راضی میشوی؟! گرانبهاتر از عمرم ندارم پیشکش کنم
-
شهر دلم
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 09:47
شهری را به خاک و خون کشیدی تصرفش کردی آخرم ویرانه اش را باقی گذاشتی حالا شهر دلم پادشاهش را طلب میکند بیخبر از آنکه پادشاهش رفته و او را جزو ممالکش به یاد ندارد!
-
بدون عنوان
دوشنبه 18 مهرماه سال 1390 14:53
خفه خون گرفته ای....نه؟! معلومه خب،حرفی نداری چی بگی؟ هرچی بگی زیر سوالی تو با گه زدن به زندگی خودت به زندگی منم گه زدی
-
اشک
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1390 15:14
چه میشود که جایی اشکهایی میریزد بسان دُر ناب! جای دیگر فقط آب روان تلقی میشود بی ارزش!
-
آرزو
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:32
کاش تو همیشه فقط برای من! بمانی تنها آرزویم این است
-
فکر میکنی فقط داستان بچه هاس؟!
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 11:19
پسر چوپان هم که عاشق دختر پادشاه میشود میداند اصلا عشقش عاقلانه نیست..اما مگر عشق روی منطق کار میکند که بخواهی با چوب عقل آن را هی کنی و جلو ببری؟ فکر میکنی همه این چیزها را فقط برای خواب رفتن بچه ها گفته اند؟!!!
-
رابطه چشمان تو و کیش
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 16:54
چشمان تو بدون عینک...یعنی کیش
-
سد خوشبختی
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 14:24
خوشبختی من در دستان تو خوشبختی تو در دستان من نمیدانم به کدامین گناه سدمان شده ای
-
کله قند
شنبه 9 مهرماه سال 1390 16:58
شب که به خانه رسید،وقتی داشت دستبندش را از دست باز میکرد و روی میز ارایشش ولو میکرد پیش خودش گفت: امروز چه روز خوبی بود! همانطور که شال و مانتویش را در میآورد نگاهش توی اینه روی لبهایش ماسید،رژ لب صورتیش پاک شده و تنها ردپایی از آن دور لبش پیدا بود،فکر کرد...یک جای دیگر هم انها را دیده بود،آهان،آینه آسانسور،براستی رژ...
-
کسب درآمد
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 12:05
http://ads.inpersia.com/users/ref/96031
-
آدمهای متفاوت
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 09:31
بدی دیدن از کسی که همیشه به خوبی او عادت کرده ای تلخ تر و زجرآورتر از کسانی است که به رفتارهای ضد و نقیضشان خو گرفته ای!
-
بیماری
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 12:26
بیمار شده ام بعد از چند سال سرو کله زدن با این آدمای نامرد بالاخره بیمار شدم به همه چیز و همه کس شک دارم اگر کسی بگوید الان روز است هم شک دارم! دیگر چه برسه به اینکه بگه دوستت دارم! بیشتر از احساس لذت،احساس تهوع میکنم دیگر این حرفها شادم نمیکند
-
رفت
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 09:41
بهش گفتم حوصله ندارم تنهام بذار الان نه تنهام گذاشت محکومم کرد انگار همین را میخواست بهانه اش را پیدا کرد
-
واقعا نمیدونی؟
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 14:43
وای بیچاره شدم پیدایم کردی ابرویم رفت گفتی...گفتی چرا اینکارو میکنی؟! واقعا نمیدونی؟! چقدر برای خودم متاسف شدم
-
دلم تنگ شده..برای تو نه...برای او
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 14:33
یه دیوار بین ما بالا آمد دیواری که تو ساختی! نه تعجب نکن! نگو که گردن تو انداختم نگو که کاسه کوزه به سرت میشکنم باور کن تو ساختی نمیدانم چه شد که یهو رفتی دیگه ندیدمت جایت را با کسی عوض کردی علیرضای من میدونست من از چه چیزایی ناراحت میشم و نمیکرد اما اینی که این اواخر با من بود یکی دیگه بود میرفت می امد اعتنایی هم به...
-
دلخوشی
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 14:30
دوستش دارم خدا میگوید بهش زنگ بزن!! درنگ نکن! ولی اخه به چیش زنگ بزنم؟ به چیش دل خوش کنم؟! به اینکه دو تا عروسیو و 3-4 تا تور و به من ترجیح داد؟! به اینکه دوستاشو به من ترجیح داد؟
-
ملت؟!
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 14:28
میگوید "مزاحم تلفنی دارم! ملت حالشون خوب نیست!" ملت؟! نه عزیز دلم من که هستم که ملت حساب شوم؟! ولی اره حالم خوب نیست اینو راس گفتی
-
منو...
شنبه 22 مردادماه سال 1390 15:37
منو بغض فشرده منو موزیک تو گوشم منو اتوبوس منو اشکهای که مثل ابربهار سرازیر شد منو مسیر پیاده همیشگیمون تا پاساژ با چشم گریون منو در بسته شکلات! منو ویترین مغازه با چشمای تار منو ادمای متعجب با دهانای باز منو رسیدن به تاکسی ها منو هق هق منو مسیر اون پارک همیشگی منو بغض منو درد منو نفس بریده منو نشستن کنار اون سکوی...
-
گند زندگی 1
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 12:28
دوستت دارم ها! دوستت دارم خیلی هم دوستت دارم امروز تو یاهو مسنجر انلاین شدی بااین استتوس:"I'm still alive" وای خدایا چراغ روشنت منو دیوونه کرد دست و پام میلرزید و قبلم میکوبید چراغمو برات روشن کردم هی خواستم پی ام بدم هی خودمو نگه داشتم... آخرسر آف شدی زیاد نبودی زود رفتی دلمو زدم به دریا از خط فکس شرکت...
-
تناقض
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 09:31
میدونی؟! دوستت ندارم عاشقت هستم احمقانه! آنقدر که از خودم بدم میاد نه ماندنت را میتوانم تحمل کنم نه نبودنت هر دو آزارم میدهند این تناقض کی از زندگیم پاک شود نمیدانم
-
بازم تو!
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 09:28
ول کردی رفتی تحمل رفتن منو نداشتی ولی به این فکر نکردی که اونی که اول شروع کرد به گند زدن به همه چی اونی که اول رفت و اون یکی و تنها گذاشت اونی که اول به احساس طرف مقابل و رنجیو که تحمل میکنه بی اهمیت شد تو بودی تو! اینبار هم این تویی که گه زدی به همه چی به من به زندگیم به همه چی من! لجن زندگیمو برداشته دارم دیوونه...