سفید

دردلهای یک دختر

سفید

دردلهای یک دختر

ته دل

گاهی وقت ها 

زبانت چیزی میگوید 

و ته دلت چیز دیگر!

لاغری من چه اهمیتی دارد

بغضم خیلی سنگین است 

آنقدر که میتواند دنیایی را فراگیرد 

 

نگران لاغری من هستی؟ 

من لاغر شدم که شدم 

تو خوبی؟ 

روزگارت موافق است؟ 

زندگیت راحت است؟ 

به خواسته ات رسیدی؟ 

خوشبختی؟ 

حس فداکاریت ارضایت کرده؟ 

راضی هستی؟ 

شادی؟ 

 . 

..

دوست ش داری؟!! 

  

همین بس! 

 

من لاغر شدم که شدم  

من اشک ریختم که ریختم 

من شاد نیستم که نیستم 

من خوشبخت نیستم که نیستم 

من راضی نیستم که نیستم 

من داغون هستم که هستم 

اصلا من مردم که مردم 

تو باش 

تو زندگی کن 

همین بس است!

صدای تو یعنی لرزه بر اندام من

تو فقط یه لحظه به این فکر کن  

که من صدایت را نشناخته باشم! 

آنوقت پاسخ دومت را خواهی گرفت

اشتباه تو..زندگی من

وسعت اشتباه تو،به وسعت نابودی زندگی یک انسان است!

زمین و آسمان

معنی زمین تا آسمان را فهمیدم
فکر تو زمین است فکر من آسمان
من چه میگویم تو چه میگویی
من چه میخواهم تو چه میخواهی
تاکی منتظر بمانم صعود کنی؟
تمام تارهای گیسوانم سپید شود راضی میشوی؟!
گرانبهاتر از عمرم ندارم پیشکش کنم